*یه ویروس زشت )-:*
سلام گل نازم؛ مامانی هیچ وقت دوست نداشتم مریض بشی. هیچ وقت دوست نداشتم از مریض شدنت بنویسم. هفته پیش بود که آخر شب یه دفعه غذاتو برگردوندی و من حسابی ناراحت شدم. خیال کردم شاید زیاد خوردی ولی چند دقیقه بعد دوباره تکرار شد. گفتم شاید داری دندون جدید درمیاری ولی تا صبح چند بار با فاصله این اتفاق افتاد و یکم هم تب کردی, منم بهت استامینوفن دادم و تبت سریع قطع شد. صبح بود که راحت خوابیدی و وقتی بیدار شدی اسهال شدید گرفتی. منم که خیلی از اسهال می ترسیدم چون تب رو میشه کنترل کرد ولی اسهال رو نه. بردمت کلینیک ایران مهر و دکتر گفت: که ویروس جدیده و خیلی از بچه ها گرفتن. واسم جالب بود که ثنا, محمد حسام و نفس دختر دوستمم همزمان با تو همین و...